صوفی درویش در چادر مخملین و گدا

fullsitefullsitefullsite

فرم تماس با ما
منوی اصلی.
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب وبلاگ
پروفایل
موضوعات
اخبار سایت site news
کتاب ها books
دانشگاهی
دینی و مذهبی
اجتماعی
سیاسی
تاریخی
نمایشنامه
شعر
صوتی ( گویا )
کامپوتر و اینترنت
موبایل
کامپیوتر و اینترنت ...cam... int
بازی
مالتی مدیا
نرم افزار pc
نرم افزار internet
امنیتی
گرافیک
داستان story
رمان
داستان بلند
داستان کوتاه
قصه
خاطرات دوستان
جوک joke
متفرقه
جمله سازی
ورزشی
دوستانه
مردانه
حیوانات
اس ام اس sms
پ ن پ
ولادت امام صادق ( ع )
ولادت پیامبر ( ص )
ولادت امام زمان (ع )
ولادت امام رضا (ع )
شهادت حضرت فاطمه ( س )
ماه رمضان
ماه محرم
روز پدر
روز مادر
چهار شنبه سوری
نوروز
سیزده بدر
شب قدر
روز عرفه
عید غدیر
عید قربان
شب یلدا
تسلیت
خداوند
آشنی
تبریک تولد
مذهبی
دلتنگی
دانشجویی
شب بخیر
صبح بخیر
نیمه شب
به زبان ترکی
به زبان کردی
به زبان انگلیسی
به زبان عربی
ورزشی
فلسفی
دوستانه
خنده دار
سرکاری
عاشقانه
موبایل mobile
تم سونی اریکسون
تم نوکیا
تم پاکت پی سی
بازی سونی اریکسون
بازی نوکیا
بازی پاکت پی سی
نرم افزار سونی اریکسون
نرم افزار نوکیا
نرم افزار پاکت پی سی
زنگ موبایل
زنگ اس ام اس
والپیپر
کلیپ
عکس picture
خنده دار و با مزه
بلوتوثی
جالب
متحرک
عاشقانه
ماشین
فانتزی
عجیب و غریب
مدل لباس زنانه
مدل لباس مردانه
دکراسیون و معماری
حیوانات
موتور
مناظر و طبیعت
متفرقه
دانستنی ها know
اضافات

ورود اعضا:

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید



آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 134
بازدید هفته : 145
بازدید ماه : 145
بازدید کل : 31129
تعداد مطالب : 60
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


<-PollName->

<-PollItems->


آخرین مطالب
تبلیغات

صوفی درویش در چادر مخملین و گدا

روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او بر روی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طناب هایش به گل میخ های طلایی گره خورده اند، نشسته است. گدا وقتی این ها را دید فریاد کشید: این چه وضعی است؟ درویش محترم! من تعریف های زیادی از زهد و وارستگی شما شنیده ام اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما، کاملا سرخورده شدم.


 
 
درویش خنده ای کرد و گفت : من آماده ام تا تمامی این ها را ترک کنم و با تو همراه شوم. با گفتن این حرف درویش بلند شد و به دنبال گدا به راه افتاد. او حتی درنگ هم نکرد تا دمپایی هایش را به پا کند.

 
 
بعد از مدت کوتاهی، گدا اظهار ناراحتی کرد و گفت: من کاسه گداییم را در چادر تو جا گذاشته ام. من بدون کاسه گدایی چه کنم؟ لطفا کمی صبر کن تا من بروم و آن را بیاورم.

صوفی خندید و گفت: دوست من، گل میخ های طلای چادر من در زمین فرو رفته اند، نه در دل من، اما کاسه گدایی تو هنوز تو را تعقیب می کند .

در دنیا بودن، وابستگی نیست. وابستگی، حضور دنیا در ذهن است و وقتی دنیا در ذهن ناپدید شود وارستگی حاصل خواهد شد.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[+] نوشته شده توسط morteza mohammadi در شنبه 9 دی 1391برچسب:داستان کوتاه آموزنده با مفهوم, در ساعت 13:21 | |

درباره وبلاگ


سلام دوستان عزیز به وبلاگ خود خوش آمدید . fullsite در نظر دارد سایتی کامل از هر لحاظ را ارائه دهد و برای این کار به یاری شما نیازمند است بیایید با همکاری یکدیگر سایتی مشهور به وجود آوریم .
آرشيو
بهمن 1391
آذر 1391
آمار کاربری
روز بخير كاربر مهمان!

مدير سایت :
morteza mohammadi
لينكستان
مرکز تجارت
فروشگاه M
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان fullsite و آدرس fullsite.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
سفارش آنلاین قلیون
الو قلیون
الوقلیون

آرشيو پيوندهاي روزانه

امکانات



پیج رنک



...............

CopyRight| 2009 , fullsite.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com



اين سايت را محبوب مي کنم